کاش میشد بهت نشون بدم اندازه دلتنگیمو علی جان...
علی جان. هنوز یه هفته هم نشده که رفتی. تازه 5 روز شده ولی هر روزش قد یک سال برام طول میکشه. تنها دلخوشیم اینه که میدونم فردا شب می بینمت...
اونقدر دوست داشتنی هستی که بابا، مامان، و بقیه دلتنگت هستن و ابراز میکنن دلمون برای علی تنگ شده. دلتنگی من هم که جای خود داره!!!
زودتر بیا
سلام. بنده فاطمه ملقب به فاطیما و همسر علی آقای مهربان، از امروز میخوام اتفاقات و ماجراهایی که بین من و اون رخ میده رو اینجا بنویسم. سعی میکنم مطالبی رو بنویسم که به درد دیگران بخوره.
هر زندگی مشترکی مملو از تلخی ها، شادی ها، قهر و آشتی هاست. من و علی هم مثل بقیه زن و شوهرها مشترکات و اختلاف نظرهایی داریم ولی از اول با هم تصمیم گرفتیم که این اختلاف نظرات روی رابطه مون تاثیر نذاره و مشکلات رو با گفتگوی مسالمت آمیز حل می کنیم
خیلی وقتها شده که من نظری مخالف نظر علی داشتم ولی با شوخی و خنده تونستم متقاعدش کنم و کوتاه اومد. گاهی هم من کوتاه اومدم. به هر حال زندگی مشترک برامون حکم یه بده بستونی رو داره که هر کدوممون سعی میکنیم به جا و درست از حقمون به نفع طرف مقابل بگذریم. میگم هردومون چون نمیخوایم کوزه عشق یکی مون خالی بشه و اون یکی پر!
گرچه تنها اختلاف نظر من و علی در مورد غذاست و خیلی از غذاها رو نمیخوره (بهتره بگم هیچی نمیخوره!) ولی به نظرش احترام میذارم و سعی میکنم به این موضوع توجهی نکنم
علی آقا هم بهم قول داده هر غذایی رو که نمیخوره یک بار امتحان کنه و اگر دست پختم خوب بود و مشکلی نداشت دوباره درست میکنم و اگر خوب نبود، درست نمیکنم و به زور ازش نمیخوام اون غذاهارو بخوره.
عارضم خدمتتون که علی آقای من گوجه خام و پخته، بادمجون، کدو، پیاز و سبزی (تو غذا)، سس، الویه، کشک، نوشابه، ماهی و آش نمیخوره، به هیچ عنوان شام نمیخوره، و عادت های غذایی خاص و بهتره بگم منحصر به فردی داره که اوایل که شنیدم شوکه شدم ولی الان نه. علی من اونقدر خوبی داره که این قضیه اصلاً به چشم نمیاد!
امیدوارم این وبلاگ جایی برای ثبت بهترین خاطرات من و اون باشه و بتونم تجربیاتم رو بهتون انتقال بدم و مفید باشم