دلم را سپردم به بنگاه دنیا، و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت
و هی این و آن سرسری آمد و رفت
ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را
تماشا نکرد؛
دلم ،قفل بود؛ کسی قفل قلبِ مرا وا نکرد
یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود
و آه است؛
یکی گفت: چه دیوارهایش سیاه است!
یکی گفت: چرا نور اینجا کم است،
و آن دیگری گفت: و انگار هر آجرش فقط از غم و
غصه و ماتم است!
و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری
و من تازه آن وقت گفتم: خدایا
تو قلب مرا می خری؟
و فردای آن روز خدا آمد و توی
قلبم نشست
و در را به روی همه، پشت خود بست
و من روی آن در نوشتم: ببخشید
دیگر برای شما جا نداریم!
از این پس به جز او کسی را نداریم!
عرفان نظرآهاری
سالها گذشت ومابه رسم عاشقی نوشتیم
به جهان خرم ازانم
که ذجهان همه خرم ازاوست
نمیدانم ندانسته کسی رافریادکردیم که لحظه از مادورنبود یابه رسم دیوانگان افقی رامینگریستیم کهذد پیش پایمان بود وازان غافل بودیم
خدایادوساتنی دارم شایسته تقدیر وعزیزانی که بودنشان برای نقطه اتکایست درتاریکی این شب سیاه ظلمت کده
اینک یاری ام به بندگی راستینت
وشفاعت کن به ماندگاری دردرگاهت
امین یارب العالمین
قطعه خوبی بود ولی اگرواستون امکان داره اشعاری که حال ادم پتال میکنه نگذارین
کجاش حال گرفتنی بود؟
خیلی زیبا بود
وقت کردی سری به ما هم بزنی بد نیستااااااااااااا
فدای تو
چشم عزیزم
خیلی تاثیرگذار بود فاطیما.... مرسی عزیزم
خواهش میکنم عزیزم
اینجاش
دلم را سپردم به بنگاه دنیا، و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
آهان