ما نوشت

داستان های من و علی آقام

ما نوشت

داستان های من و علی آقام

دوستم داشته باش

دوستم داشته باش 
که تو را می خوانم، 
که تو را می خواهم.
دوستم داشته باش
که تویی در نگهم، 
تو نوایم هستی
که تویی بال و پرم، 
دوستم داشته باش.

چون تو را می یابم، 
آســــــــمان فرش من است
رود ســـــــرمست من است.
من تو را می جویم، 
با سرانگشت دلم، 
روح پر نقش تو را می پویم
شــــادم از این پویش، 
مستم از این خواهش.

گر دمی بی تو شوم
آن دم گرم مرا، بازدم شاید ســرد

آه اگر پلک زنم
نکند محو شوی!
آه اگر گریه کنم
نکند پردۀ اشک، 
نقش زیبایت را اندکی تیره کند!
از رهی می ترسم، 
که تو همراه نباشی با من
از شبی در خوفم، 
که صدایت برود، دور شود از گوشم.

آه، آن شب نرسد
یا اگر خواست رسید، 
من به آن شب نرسم...

نظرات 1 + ارسال نظر
علیرضا یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:33 ب.ظ http://www.delnevesht2.blogfa.com


درکلام ادمی گنجدصدای ناب او
ای خوشااهنگی که درکوی دلبر باشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد